در حال بارگذاری ...
...

نمایش "کابوس خیابان هفدهم" در دو اپیزود به نامهای "شطرنج سوئیسی" (به قلم هوشنگ فضلی) و حس نوستالژیک مشترک (به قلم یحیی عسگری) به کارگردانی مسعود موسوی در تالار سایه تئاترشهر هر روز عصر ساعت 45/5 اجرا می‌شود.

نمایش "کابوس خیابان هفدهم" در دو اپیزود به نامهای "شطرنج سوئیسی" (به قلم هوشنگ فضلی) و حس نوستالژیک مشترک (به قلم یحیی عسگری) به کارگردانی مسعود موسوی در تالار سایه تئاترشهر هر روز عصر ساعت ۴۵/۵ اجرا می‌شود.

مهر: "رضا آشفته"
عضو کانون منتقدان تئاتر ایران

نمایش "کابوس خیابان هفدهم" در دو اپیزود به نامهای "شطرنج سوئیسی" (به قلم هوشنگ فضلی) و حس نوستالژیک مشترک (به قلم یحیی عسگری) به کارگردانی مسعود موسوی در تالار سایه تئاترشهر هر روز عصر ساعت 45/5 اجرا می‌شود.

ساختارمندی اثر بر آن است تا دوگونه متفاوت نمایشی را در کنار هم تجربه کند. در اپیزود اول یک زن برآن است تا نویسنده مردی را به سرقت ادبی محکوم کند. در این بازی زن شرایط خود را برنویسنده تحمیل می کند تا برنده بازی تلقی شود . از زمان ورود زن تا لحظه پایانی که زن برگ برنده را برای مات شدن نویسنده رومی کند، همه اطلاعات طوری چیده وعیان می شود تا ساختارمندی اثربراساس طرح وتوطئه ای محکم تضمین شود . انگارهمه چیزباید درفضایی شیک وشکیل جاری شود . مرد و زن با لباس های شیک وامروزی درخانه ای کاملا مدرن برحسب ضرورت تحمیلی یکدیگر را ملاقات می کنند. آن دوطی رفتارهای شیک برآن هستند تا حرکات را به سود خود سمت وسو دهند .

داستان نمایش برپایه همین شکل مندی حرکات جلومی رود تا همانند بازی شطرنج درپایان یکی ازاین دومغلوب دیگری شود. آنچه از متن استنباط می شود ، با توجه به آنکه نویسنده مرد متن رمان خود را ازدوستش هارولد ربوده است اما بی خبرازثبت آن به نام زن بوده است . بازی ها باید طوری سمت وسو بگیرد که بازهم منفعت طلبی وفرصت طلبی مرد عیان ترشود . به عبارت دیگرازمتن این طوراستنباط می شود که بازیها باید به نفع مرد نویسنده تمام شود چون اوهم اینک نیزازتقلب ودسیسه دست بردارنیست تا زن را درپنهان کاریها وموذی گریهای خود نابود سازد. اما دراجرا بازیها به نفع زن تمام می شود ، تا تحلیلی مستقل ازمتن ارائه شود. زن می تواند درسطح برنده بازی باشد برای آنکه برگ برنده می داند که مرد نویسنده متقلب است دردستهای اوست اما جریان باید خلاف این مورد حرکت کند تا جاذبه دراماتیک مضاعف شود. این بارهم باید مرد نویسنده بازی را ببرد تا همه چیزخلاف تصورتماشاچیان پیش برود.

مسعود موسوی درکارگردانی ازاین شیک مندی نهایت بهره وری را برای رسیدن به ضرباهنگی مناسب می برد . درزمان اجرا تماشاچی مبهوت فضای لوکس وروابط طنازانه زن وزیرکانه مرد است . آنها طوری نسبت به هم کنش نشان می دهند که به ملایمت حرکت روی صحنه شطرنج تداعی شود . کارگردان ازطراحی صحنه نورپردازی وموسیقی هم طوری استفاده می کند که همه این رفتارها را تحت الشعاع خود قراردهد ، ودرطول اجرا لحظات گیرایی را تدارک ببینند .

اتفاق خارق العاده دراپیزود دوم ، اتفاق خارق العاده ای می افتد . یک مرد کارمند پیرزنی را کشته وبه سختی وشرمندگی روایت این قتل را برای زنی درکافی شاپ مطرح می سازد ، وبعد نامزد زن که پلیس کلانتری است ازجریان بومی برد وبه مرد پیشنهاد می دهد که خود را به کلانتری معرفی کند تا درحقش ارفاق شود . درهمان شب همه درمی یابند که درخیابان هفدهم پیرزنی به قتل رسیده است که مادرشان بوده است . دراین کابوس که به همه اهل شهرتعمیم می یابد ، مفهومی عمیق نهفته است . گویی بیرون ازاین مکان جان همه آدم ها به طورتصادفی واحتمالی مورد تهدید است . همه با دلهره ووحشت به دنیای بیرون نگاه می کنند وهیچ کس به دیگری اعتماد ندارد. همه این موارد بانی بی ارتباطی آدم ها شده است .

نمایش "حس نوستالژیک مشترک" درفضایی آبزورد به بی ارتباط آدم ها و ایجاد وهم و وحشت اشاره می کند . دراین فضای گروتسک درلایه ای کلام و روابط منجر به انفجارخنده تماشاچی می شود، برای آنکه همه چیزمضحک ومسخره جلوه می کند . مرد کارمند نمی تواند با دیگران به دوستی ارتباط برقرارکند ، و وقتی هم دلش به حال پیرزن می سوزد و می خواهد به اوکمک کند تا وسائلش را به خانه ببرد ، دربین راه باعث عصبانیت پیرزن وگازگرفتگی ازجانب اومی شود ومرد نیزمتقابلا بی اراده پیرزن را دچارخفگی می کند تا... دنیای غریبی است! کلام هم نمی تواند روابط آدم ها را ممکن شود. همه درتنهایی خود نسبت به یکدیگر بی اعتماد شده اند و...

مسعود موسوی دراین اپیزود حرکات، روابط و مکث ها را طوری طراحی می کند که دال بربی ارتباطی وفاصله بین آنها باشد . ترس واضطراب دراین بین موج می زند وطراحی صحنه نیزسعی برآن دارد طوردیگری حال وهوا را بیان کند . نوعی پارادوکس درفضا حاکم است ، امکان ندارد که دراین فضای لوکس وشیک آدم ها خیلی دردمند و مضطرب جلوه کنند. اما همه درفشارچنین زرق وبرقی له ولورده می شوند بی آنکه خود نیزازآن آگاه باشند. حتی موسیقی نیز مقرضانه با توجه به شعرهای سیلوراستاین نواخته می شود تا بیشتربرموجودیت فضای وهم گرفته و وحشتناک صحه بگذارد .

بازیگران مختارموسوی برآن نیست که شعاربدهد بلکه همه اختیارات را به بازیگران می دهد تا به بهترین وجه با تصویری کردن حرکات بیانگرمفاهیم ونشانه ها باشند .

دراپیزود اول هدایت بازیگران با توجه به تحلیلی که ازمتن ارائه شده طوری است ناپیشتازی زن برمرد درصحنه متجلی شود . پرستوکرمی با ریزترین حرکات دست وصورت برآن است تا خود را برمرد تحمیل کند ، وازسوی دیگرمعرف شخصیت حقیقی زن باشد . اما امیرحسین حسینی نمی تواند به یک بازی زیرپوستی برای بیان موذیگری مرد نویسنده به طورکامل ودقیق برسد ودرنیمه راه متوقف می شود بنابراین درلحظاتی احساس می شود که نسبت به پارتینر(همبازی) خود کم می آورد ، ودرنهایت نمی تواند همطرازبا کرمی پیش بیاید تا بازی هردوبه جولانگاهی معلق وموهوم ازروابط غامض وپیچیده ایشان منتهی شود .

دراپیزود دوم، خلاقیت های ویژه جواد عزتی درنقش دیوید رولت ، کارمند ساده وخجالتی با خلاقیت فوق العاده روبروشده است . اوبه بازی کمیک واغراق شده توجه دارد ، وبا میمک های پرشتاب وآگرانده شده مدام بازیهایش را جذاب ترمی کند . عزتی ازکلام هم با لحنی تمسخرآمیزونابهنجاراستفاده می کند تا آن شکل طبیعی خود را ازدست بدهد . عزتی با حوصله وظرافت حرکات دیگران را تحت الشعاع بازی خود قرارمی دهد . گویی اودیگران را به چالشی همسومی خواند تا میزانس های تک سویه دال بربی ارتباطی آدم ها شود . عزتی طوری گریه می کند که باعث خندیدن می شود وطوری می خندد که باعث وحشت وهراس تماشاچی می شود . حسام منظورهم درارایه نقش گارسن پیرخلاقیت ویژه ای دارد . پاکوبیدن ها ، نگاههای خشن وهجوم های بی موردش باعث تشدید بازی اش می شود تا با تماشاچی به ارتباطی جالب برسند . اما شیوا خسرومهردرارتباط با جواد عزتی به خصوص پیش ازآنکه به ارتباط آندو منجرشود ، نمی تواند به بازی قابل قبولی برسد . او باید انگیزه حسی خود را ازطرد کردن مرد غریبه دربازی اش بیابد واین احساس را به تماشاچی منتقل کند. امیرحسین حسینی هم با توجه به کلیشه های رایج نقش خود را درصحنه ارایه می کند . حضورمسعود موسوی درپایان اپیزود دوم فضا را خوفناک ونوعی وهم را برفضا تزریق می کند تا فاجعه قتل ها با کنش های تماشاچیان درخارج ازتالارهمراه باشد .

موسیقی وخوانندگی عناصر موثر فرشاد فزونی هم با ترانه های سیلوراستاین برای دقایقی کوتاه لحظات زیبا ومفرح را دردل نمایش ایجاد می کند که به نوعی محتوای اثررا هم مطرح می سازد.

طراحی صحنه پیام فروتن هم در هر دو اپیزود به لحاظ بصری وایجاد ضرباهنگ وفضا وبیان محتوا وشخصیت حضورموثرومفیدی دارد .گویی این فضای شیک بسیاری ازدقایق را لاپوشانی کند تا برآن کابوس وهم آلود خارج ازفضا دلالت محکم وغیرمستقیمی داشته باشد .

کارگردانی مسعود موسوی با توجه به حضورموثرعناصربه ویژه دراپیزود دوم وارایه تحلیل کارآمد ومفید درسطحی قابل قبول مطرح می شود.